کاربرد ضمایر So و One در زبان انگلیسی
تاریخ نگارش: 1397/7/7 - 11968 بازدید
در این مقاله با کاربرد so و one به عنوان ضمیر در زبان انگلیسی آشنا خواهیم شد.
کاربرد ضمیر so:
1.So را شبیه it برای جانشین کردن یک جمله مثبت مخصوصا بعد از افعال زیر به کار میبرند. در این کاربرد so کمابیش مانند it استعمال میشود.
Hear, tell, imagine, fear, be friend, (say, think, hope, believe, suppose, expect)
Will George pass his examination? I think so.
جرج در امتحان قبول خواهد شد؟ من اینطور فکر میکنم.
– حالت منفی آن به دو صورت زیر انجام می شود:
الف) بعد از فعل کلمه not و یا if not را اضافه میکنند.
I + verb + not
I + verb + if not
مثال:
- I think / believe / suppose not
- I don’t think / believe / suppose so
ب) بعد از ضمیر کلمه don’t را ذکر کرده، سپس فعل و بعد so را اضافه میکنند.
I don’t + verb + so
در نظر داشته باشید که در روش دوم، افعال hear, hope وafraid به کاربرد نمیشوند.
2. S o با do به منظور اشاره به یک فعل قبلی به کار برده میشود:
If you want me to help you, I will do so.
اگر از من بخواهید به شما کمک کنم من چنین خواهم کرد.
3. So همچنین برای بیان یک صفت یا اسم با افعال to be, to remain و to make به کار برده میشود.
There is nothing either good or bad but thinking make it so. (=good or bad)
هیچ چیز خوب یا بد نیست ولی طرز فکر است که آن را چنین جلوه میدهد.
4. So در بعضی جمله ها به معنی also نیز به کار برده میشود:
My husband likes French cooking and so do I.
شوهر من آشپزی فرانسوی را دوست دارد و من هم همچنین.
کاربرد ضمیر one:
one صفت عددی است. در مثال زیر one به صورت صفت به کار برده شده است:
There was only one boy there, not two.
فقط یک پسر آنجا بود و نه دوتا.
one را مثل تمام صفات عددی می توان مانند ضمیر هم به کار برد.
One cannot do the work of twenty
یک نفر نمیتواند کار ۲۰ نفر را انجام دهد.
جمع one در این مورد some است:
Singular: Take one of these chocolates.
مفرد : یکی از شکلات ها را بردار.
Plural: Take some of these chocolates.
جمع : چند عدد از این شکلاتها را بردار.
موارد دیگر استعمال one از این قرار است:
1. به جای اشخاص به کاربرد میشود و ممکن است فاعل یا مفعول باشد. شکل ملکی آن one’s و ضمیر انعکاسی آن oneself است. بعد از one، فعل مفرد به کار برده می شود مانند :
One can only do one’s best.
One can’t be too careful in matters like this.
به طور کلی تکرار کلمه one در یک جمله پسندیده نیست.
2. One در نقش ضمیر یا صفت:
هنگامی که one مخالف other و another باشد صفت محسوب می شود.
The twins are so much alike that I can’t tell the one from the other. (pronoun)
دوقلوها این قدر شبیه هستند که من نمیتوانم یکی را از دیگری تشخیص بدهم. (ضمیر)
One evening we went to the theater another evening we went dancing. (adjective)
یک شب ما به تئاتر رفتیم، شب دیگر به رقص رفتیم. (صفت)
در موارد زیر one معنی عددی خود را از دست داده و برای بیان وقت نامعینی به کار برده شده است:
One of these days I’ll go and see him. (pronoun)
یکی از این روزها خواهد رفت و او را خواهد دید.
I must have met him at one time or another. (adjective)
من باید او را در یکی از آن روزها ملاقات میکردم.
بعضی اوقات one به معنی “فقط” “به تنهایی” و “یکتا” به کار برده می شود و در این نوع کاربرد صفت محسوب می شود.
No one woman could run a big house like that single-handed.
هیچ زنی به تنهایی نمیتواند چنین خانه بزرگی را به تنهایی اداره کند.